مگنی با به کارگیری تخصص خود برای همه موجودات زندهای که به نوعی خود را به صحنههای جرم و جنایت میرسانند از مگسها گرفته تا کشتیچسبها به چهرهای پیشگام در حوزهی رو به رشد پزشکی قانونی آبزیان تبدیل شده است که علم تحقیقات جنایی را تا شواهد پیداشده در پهنههای آبی گسترش میدهد.
در سال ۲۰۱۲، قبل از این که مگنی به چهرهای بینالمللی تبدیل شود، درحال تکمیل دکترای خود در رشته زیستشناسی در زادگاهش تورین در شمال ایتالیا بود. یک روز صبح در ماه نوامبر همان سال، رهگذری دختر نوجوانی را دیده بود که روی صورت در نزدیکی دریاچه براسیانو در ۴۰۰ مایلی جنوب تورین افتاده بود. مشخص شد جسد به فدریکا مانگیاپلو ۱۶ ساله تعلق دارد که اهل شهر نزدیک آنجا یعنی آنگوئیلارا سابازیا است.
نشانهای مبنی بر ارتکاب قتل وجود نداشت، اما شانه دختر جوان در رفته بود، ژاکت او نیمه درآورده بود و کیف دستی و تلفن همراهش گم شده بود. موها، لباسها و کفشهای او خیس بود، اما این آثار لزوما نشان نمیدادند او در دریاچه بوده است، چرا که شب قبل باران آمده بود. کالبدشکافی نشان داد او دچار ایست قلبی شده و چهار ساعت پیش از اینکه دوچرخهسوار او را پیدا کند، فوت کرده است.
در غیاب شواهد محکم دال بر خلاف این امر، مقامات به این نتیجه رسیدند که فدریکا به دلایل طبیعی فوت کرده است و علت آن احتمالا صرع بوده است که طبق گزارشها در کودکی از آن رنج میبرد. اما خانواده فدریکا قاطعانه میگفتند دخترشان سالم بوده و نمیتوانسته در چنین شرایط مرموزی به طور ناگهانی بمیرد و تلاش کردند این پرونده را در رسانهها زنده نگه دارند.
اگر مگنی نبود، ممکن بود قتل فدریکا مانگیاپلو در سال ۲۰۱۲ حل نشود
بهطور تصادفی، کمی قبل از مرگ فدریکا، مگنی در یکی از آکادمیهای آموزشی کارابینیری ایتالیا (پلیس نظامی کشور)، درمورد آبزیان پزشکی قانونی سخنرانی کرده بود. افسر پلیس جوانی که در آن جلسه حضور داشت، درنهایت مامور پرونده فدریکا شد. با توجه به اصرار خانواده فدریکا که تأکید میکردند او به مرگ طبیعی نمرده است، افسر پلیس به مافوقهای خود توصیه کرد با مگنی تماس بگیرند تا ببینند آیا ممکن است روش جدیدی داشته باشد که اتفاقی را که شب مرگ فدریکا در ساحل دریاچه رخ داده بود، آشکار کند.
مگنی مطمئن نبود بتواند کمک کند اما قول همکاری داد. در مورد فدریکا، این احتمال مطرح بود که آیا ممکن است او برخلاف میلش به دریاچه کشانده شده باشد؟ اگر او در دریاچه بوده، چه سرنخهایی ممکن است برجای مانده باشد؟
دانشمندان حداقل از قرن سیزدهم میدانستند حشرات و موجودات دیگر میتوانند به حل معماهای جنایی کمک کنند. در سال ۱۲۴۷، سونگ تزو قاضی و بازپرس مرگ در دادگاههای جنایی، اولین کتاب راهنمای پزشکی قانونی با عنوان «شستن اشتباهات» را نوشت. کتاب از کشاورزی سخن میگوید که با جسم تیزی در نزدیکی مزرعه برنج کشته شده است. روز بعد بازرسان به مظنونین دستور دادند داسهای خود را روی زمین بگذارند. مگسها فقط به سمت یکی از تیغهها هجوم آوردند و جذب خونی شدند که برای چشم انسان قابل مشاهده نبود. در مواجهه با این شواهد، قاتل اعتراف کرد.
تصور میشود اولین استفاده مدرن از حشرهشناسی قانونی در قرن نوزدهم در فرانسه اتفاق افتاده باشد. در آن زمان، پزشکی بقایای کودکی را که در ساختمان آپارتمانی پیدا شده بود، تجزیهوتحلیل کرد. او با بررسی لارو مگس و شفیره شب پره روی جسد و با استفاده از درک خود از چرخه زندگی آنها به این نتیجه رسید که کودک هشت تا ده ماه پیش از کشف جسد مرده است. با استناد به گزارش وی، ساکنان کنونی آپارتمان تبرئه شدند و پلیس زوجی را دستگیر کرد که چند ماه پیش در آپارتمان زندگی میکردند یعنی زمان که تصور میشد کودک مرده است. دادگاه آنها را به قتل محکوم کرد.
بااینحال، حتی درحالحاضر، زمانی که ادارات پلیس محلی آزمایشگاهها و محققین پزشکی قانونی خود را دارند، حشرهشناسی قانونی تخصصی مبهم باقی مانده است. گیل اندرسون، حشرهشناس پزشکی قانونی و یکی از مدیران مرکز تحقیقات پزشکی قانونی در دانشگاه سایمون فریزر در بریتیش کلمبیا میگوید: «در ایالات متحده کمتر از ۲۰ نفر توسط هئیت حشرهشناسی قانونی آمریکا تایید شدهاند.»
با فرض این موضوع که بندپایان میتوانند درمورد نحوه مرگ فرد اطلاعات زیادی در اختیار ما بگذارند، نادیده گرفتن این حوزه از علم پزشکی قانونی تاسفبار است. بلافاصله پس از مرگ، آنزیمها سلولهای درحال مرگ را هضم میکنند و باکتریها بافتهای نرم را پر میکنند. طولی نمیکشد که حشرات یا سایر بندپایان ازجمله مگسهای گوشت و سوسکهای لاشهخوار یا گاهی خرچنگهای خشکی که لاشه را میخورند یا درون آن تولیدمثل میکنند، آن را به اشغال خود درمیآورند. تجزیهوتحلیل این فرآیندها زیر آب فوقالعاده دشوار میشود. در خشکی، اجساد به شکل قابل پیشبینی تجزیه میشوند اما آب سرد میتواند تجزیه را کُند یا متوقف کند و تعیین زمان مرگ دشوارتر میشود.
به دلایل آشکار، بررسی و جمعآوری شواهد در آب برای بازرسان دشوارتر از انجام این کارها در خشکی است. اندرسون میگوید: «شما با غواصها و شوری سروکار دارید. جزر و مد، جریانهای آب یا سایر نیروها میتوانند به سرعت شواهد را از بین برده یا آنها را تخریب یا تحریف کنند.» شاید تا حدی به دلیل این چالشها باشد، متخصصان کمی درزمینهی پزشکی قانونی آبزیان وجود داشته باشد که بهمعنای کمبود تحقیق و بهترین روشهای ثابتشده حتی درمورد رویههای اساسی مانند حفظ و جمعآوری شواهد است.